مهمان دل

Friday, January 20, 2006

هفته هشتم

هنوز دنیا را با تو تجربه نکرده ام. دنیای من هنوز بر محور نسترن می چرخد. همه زندگی و جهان بی انتها در نظر من برای نسترن است و بر محور او می چرخد. نمی توانم دنیایی با دو محور را مجسم کنم. شاید مثل منظومه ای با دو خورشید باشد. به هر روی از چند وقت دیگر دنیای من دو محور خواهد داشت. هنوز احساست نمی کنم. می دانم که هستی و تغییرات مهم و بزرگی در من به وجود آورده ای اما فکر می کنم تا تکان نخوری و موجودیتت را به اثبات نرسانی درکت نخواهم کرد.هفته دیگر تو را به روی مانیتور خواهم دید و شاید قلب کوچکت تا آن روز بتپد. اولین تپشها...و قلبت کار بی وقفه خود را تا روزی که امیدوارم بسیار بسیار از الان دور باشد ادامه خواهد داد.چقدر این تپشها برای یک مادر با ارزشند. شبهای زیادی در کنارت خواهم نشست و به صدای نفسهایت گوش خواهم داد. از حالا ذوق احساس گرمای نفست روی سینه ام را دارم. اگر پسر باشی هرگز نخواهی فهمید چه می گویم اما اگر دختر باشی بعد از مادر شدنت ان شاء الله وقتی به فرزندت شیره ی جانت را بدهی خواهی فهمید که بهشت را به غلط زیر پای مادران می دانند.بهشت در آغوش مادر است. بهشت همان بوی نفس توست که بوی شیر می دهد.بهشت همان سینه کوچک توست که در هنگام غم پناهم خواهد داد.همان نوازش دستهای کوچک توست و همان بوسه های آبدار کودکانه که از درون قلب پاک و بی آلایشت سرچشمه خواهد گرفت.
این بار عجیب عجله دارم. مثل بچه ای که ذوق جایزه ای را دارد که به او وعده داده اند. این بار می دانم چه سختی و چه عشق عظیمی هم زمان در انتظارم خواهد بود.
سلامت باش
مادر

... at 9:34 PM