مهمان دل

Monday, January 16, 2006

هفته هفتم رو به پایانه عزیزم.
دیشب مراسم عق زدنگ رسما آغاز شد.
اشتها مثل آسمان کویر صافه.
دلم فقط چیزهای ترش می خواد.تو هم که منو سر کار گذاشتی.بگو ببینم این تکونا مال تو که نیستن؟خیلی زوده مادر جان.اگه این تکونا مال خود خودت باشن که وای به روزگار منه.اگه بیرون بیای چه بلایی می خوای سر من بیاری؟
دارم برات دنبال اسم می گردم.اگه دختر باشی شاید نیلوفر باشی و اگه پسر باشی هم شاید ارسلان بشی.فعلا اسامی ماهنی و راستین و آیدین و نریمان مورد قبول اطرافیان واقع نشدن.من ماهنی و راستین رو واقعا دوست داشتم.ماهنی به ترکی یعنی موسیقی .ببینیم تا آخر ماه نهم چند تا اسم عوض می کنی.
نسترن گاهی گوششو می ذاره زیر دلم و می خواد تو رو حس کنه.توی کتاب با هم بچه های قد تو رو نگاه می کنیم.عجیب کنجکاوه که بدونه پسری یا دختر.اگه دختر باشی دوست بی نظیری براش می شی و اگه پسر باشی هم خیالش راحت می شه که در هیچ زمینه ای مورد مقایسه قرار نمی گیرین.
نمی دونم واقعا می تونم تو رو هم قد نسترن دوست داشته باشم؟ آزیتا می گه عشق ضرب می شه اما من نمی دونم قلبم ظرفیت اینهمه عشقو داره یا نه؟
مراقب خودت باش و خوب و مرتب تقسیم شو.

... at 5:01 AM